نریماننریمان، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

نریمان دلیل زندگی بابا و مامان

نیکیتا وقتی کوچک بود

سلام مامانی خاله مژگان میگفت کارای این دختر خاله پسر خاله عین همه البته فکر کنم همه بچه ها همینن نریمان جان خودت قضاوت کن این چند تا عکس از نیکیتا گذاشتم فکر کنم اینجا هم سن و سال هستید البته الان نیکیتا خانومی شده واسه خودش      نیکیتا وقتی کوچک بود    از سمت چپ نیکا نیکیتا دختر خاله های آقا نریمان و دوستشون آیدا   وای که الان نیکا میگه آخه چرا از من عکس  نمیذاری خاله  اینم دوتا عکس خوشکل از یه خانوم ماه به اسم نیکا     دوستتون دار...
30 ارديبهشت 1391

کارای جدید نریمان

سلام مامانی باز چند تا عکس دیگه گذاشتم البته تفسیرشون هم میکنم راستی یه چیزی  تازگیها هر کسی رو میبینی بدو بدو میری طرفش و با صدای بلند میگی للام(سلام) فدای این للام گفتنات البته الو گفتنت پشت تلفن دیگه ماهتره همچی  این الو رو میکشی انگاری میخوای یه چیز مهمی رو  بگی!!! ااالللللوووو خاله لیلا شبا زنگ میزنه میگه به نریمان بگو  فقط یه الو واسم بگه    توی این عکس که مشاهده میکنی یه خرابکاری جدیده یاد گرفتی گره پلاستیک رو بدون اینکه پلاستیک رو پاره کنی باز کنی  اول کلی کیسه پلاستیک رو این ور اون ور میکنی که ببینی از کجا باز میشه ...
29 ارديبهشت 1391

عکس

سلام عزیزم امروز روز مادر بود ممنونم به خاطر هدیه زیبایی که با بابایی واسم خریده بودی اصلا راضی به زحمت نبودم مامانی ساعت 6 رفتیم با هم شیرینی و گل خریدیم بعدشم رفتیم   آرایشگاه خاله لیلا که با هم بریم سر خاک مامان جون قربونت برم که گلها رو ازم گرفتی و خودت گذاشتی سر خاک تازه میگفتی شیرینی هم خودم میگیرم جلو بقیه ولی سنگین بود واست   اینجا جایی که مامان جون راحت خوابیده شما هم میخواستی واسش گل بذاری البته فقط همین گل سالم موند از دستت... همونجور که مشاهده میکنی بقیه گلها رو پر پر کردی ریختی اونجا.... در راه برگشت به خونه اینجوری نشستی کف م...
23 ارديبهشت 1391

مادر

  مادر: مادر يعني به تعداد همه روزهاي گذشته تو ، صبوري مادر يعني به تعداد همه روزهاي آينده تو ، دلواپسي مادر يعني به تعداد آرامش همه خوابهاي کودکانه تو، بيداري ! مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دستهايي که عمري به پاي باليدن تو چروک شد ! مادر يعني بهانه در آغوش کشيدن زني که نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود ! مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن . . .   این روز زیبا بر همه مادران صبور مبارک .  برای  مادرانی که در آغوش خاک آرمیده اند تو نيستي که ببيني چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاري است چگونه عکس تو در برق شيشه ها پيداست چگونه جاي تو در جان زندگي سبز است ...
22 ارديبهشت 1391

بازم کیک تولد

سلام سلام گل پسر دوباره یه روز دیگه و یه کیک دیگه و یه تولد دیگه!! بعد از تموم شدن فشفشه ها بماند که چند بسته کبریت مصرف شد که آقا نریمان فوت کنه و دست بزنه و هورا بکشه واسه خودش  (توی خونه شمع نبود هرچند بازم فرقی نمیکرد) اینم از عکسای این تولدتون   داری واسه عروسکات توضیح میدی که تولده البته با زبونی که فقط خودت بلدی   قربون اون موهای فرفری برم من         بعد هم افتادی به جون کیک و همه طرفش رو برش زدی   هم خودت خوردی وهم  به دهان عروسکت بعد هم مامانی بابایی خاله و ماد...
22 ارديبهشت 1391

کلمه جدید

سلام مامانی از یکی دو  روز پیش تا حالا یه کلمه جدید یاد گرفتی  وقتی یه کار بد میکنی من با صدای بلند و البته با عصبانیت میگم: لااله... شما هم انگار نه انگار که دارم دعوات میکنم با بیخیالی تکرار میکنی: میگی لالالالالاه اونوقته که من میترکم از خنده و با این کارم این مجال رو بهت میدم که کار بدت رو تکرار کنی!!!  اصلا نمیتونم جلو خودم رو بگیرم همه کارهات خنده داره  گلم  وقتی از دستت عصبانیم و میخوای از دلم درآری خودت رو پرت میکنی توی بغلم به زور باهام کشتی میگیری آخه عشقت رو به هر کس میخوای بیان کنی باهاش کشتی میگیری الان یک هفته...
20 ارديبهشت 1391

بازم عکس

سلام گل پسر توی این پست مثل پست قبلی باز عکسای قشنگت رو گذاشتم با این تفاوت که یه کم درباره عکس توضیح میدم هر روز به مامان کمک میکنی و واسم جارو میزنی!!!! متوجه هستی که؟؟؟   کمک میکنی!!! و اصلا نمیذاری مامان دست به جارو بزنه!! در ضمن روی دیوار رو داشته باش!! اثر هنری نریمان قبادی !!!     توی آشپزخونه بودم که خاله اومد صدام کرد؟؟!!! گفت بیا نریمان رو ببین!! وقتی اومدم این صحنه رو دیدم عروسکت رو در حالی که یکی از دستات زیر سرش بود رو بغل کرده بودی با هم کارتون میدیدین و در ضمن هر سه چهار ثانیه...
18 ارديبهشت 1391

عکسهای آقا نریمان

سلام پسرم توی این پست نمیخوام زیاد حرف بزنم فقط عکسات رو میذارم چون عکسا گویای همه چیزه این جای اثر دست قشنگت روی دیوار آشپزخونه هست البته این رنگ قابل شستشو هستااااا!!!! اون وسط مسطا هم دست خاله جونه     آقا نریمان در حال غذا دادن به ماشااله خان     آقا نریمان و آروین جون  پسر عمه فرناز نریمانم در حال خوردن توت     اینم درخت شاه توت خونمونه که آروین ازش بالا رفته تا واست توت بچینه     قربون پسر مظلومم برم من البته توی این عکس ...
6 ارديبهشت 1391

تولد کیانا

سلام سلام  من نریمانم امروز 17 اسفنده و تولد دختر خاله خوشکل و مهربونم کیانا خانومه کیانا 5 ساله شده من کیانا رو خیلی خیلی خیلی دوست دارم   ((( کیانا تولدت مبارک )))           ...
17 اسفند 1390

دومین روز

  سلام عزیز مامانی اصلا فکر نمیکردم اینقدر آروم باشی چون همه بهم گفته بودن که بچه ها خیلی اذیت میشن وقتی از شیر می گیرمشون واسه همین خیلی استرس داشتم ولی اشتباه میکردم آخه پسر من مثل اسمش پهلوونه ولی شما یعنی آقا نریمان پهلوون دیشب که گریه نکردی هیچ!! امروز هم اصلا سراغ می می رو نگرفتی فقط دوست داری توی بغلم بخوابی چون مامان رو اذیت نکردی و گریه نکردی امروز تمام و کمال هر کار که خواستی انجام دادی ساعت 8:30 از خواب بیدار شدی و همراه بابایی رفتین بیرون  بعد هم که اومدی خونه رفتی توی حیاط و با آقا ماشال  بازی کردی دنبالش کردی و بهش کاهو دادی با این جارو که توی عکسه هم حیاط رو تمیز میکردی!!!...
27 بهمن 1390